کد مطلب:153812 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:110
ابن زیاد به فرمانداری کوفه منصوب می شود
نعمان بن بشیر از اصحاب رسول خدا (ص) است منتها در جنگ صفین با معاویه و از
اتباع او بود و لذا معاویه او را بفرمانداری كوفه منصوب نمود، و یزید هم وی را ابقاء كرد و در فتنه ابن زبیر هم والی حمص بود و با مردم آن سامان به جنگ پرداخت عبدالله بن مسلم پس از انتقاد از روش نعمان نامه ای به یزید بن معاویه نوشت و جریان ورود مسلم بن عقیل به كوفه و بیعت مردم را به او گزارش نمود ضمنا متذكر شد كه نعمان مرد ضعیفی است یا این كه خود را به ناتوانی می زند، اگر به كوفه نیازمندی حكمران مقتدری بفرست تا امر تو را تنفیذ وبا دشمنانت مثل تو عمل كند، عمر بن سعد بن ابی وقاص و عمارة بن ولید بن عقبه هم نظیر نامه عبدالله برای یزید نوشتند.
یزید با سرجون رومی كه از غلامان معاویه بود و در زمان حیات معاویه موقعیت و مقام والائی یافته بود به مشورت پرداخت.
سرجون گفت: پدرت طبق عهدنامه ای حكومت كوفه را هم به عبیدالله بن زیاد واگذار كرد لكن قبل از تنفیذ آن مرد، تو نیز چنین كن و كوفه و بصره را به عبیدالله زیاد واگذار یزید رأی سرجون را پذیرفت در حالیكه با عبیدالله میانه خوبی نداشت، سرانجام نعمان بن بشیر از كوفه بركنار، و عبیدالله بن زیاد به جای او منصوب گردید یزید نامه ای به ابن زیاد نوشت كه پسر عقیل به كوفه رفته و مردم اطرافش گرد آمده اند با رسیدن این نامه خود را به كوفه برسان و به هر حیله و نیرنگی شده پسر عقیل را به چنگ آور و او را در بند كن یا بكش یا او را از كوفه بیرون كن و السلام و نامه را به وسیله مسلم بن عمرو باهلی همراه ابلاغ حكومت كوفه برای عبیدالله زیاد فرستاد [1] .
اتباع او بود و لذا معاویه او را بفرمانداری كوفه منصوب نمود، و یزید هم وی را ابقاء كرد و در فتنه ابن زبیر هم والی حمص بود و با مردم آن سامان به جنگ پرداخت عبدالله بن مسلم پس از انتقاد از روش نعمان نامه ای به یزید بن معاویه نوشت و جریان ورود مسلم بن عقیل به كوفه و بیعت مردم را به او گزارش نمود ضمنا متذكر شد كه نعمان مرد ضعیفی است یا این كه خود را به ناتوانی می زند، اگر به كوفه نیازمندی حكمران مقتدری بفرست تا امر تو را تنفیذ وبا دشمنانت مثل تو عمل كند، عمر بن سعد بن ابی وقاص و عمارة بن ولید بن عقبه هم نظیر نامه عبدالله برای یزید نوشتند.
یزید با سرجون رومی كه از غلامان معاویه بود و در زمان حیات معاویه موقعیت و مقام والائی یافته بود به مشورت پرداخت.
سرجون گفت: پدرت طبق عهدنامه ای حكومت كوفه را هم به عبیدالله بن زیاد واگذار كرد لكن قبل از تنفیذ آن مرد، تو نیز چنین كن و كوفه و بصره را به عبیدالله زیاد واگذار یزید رأی سرجون را پذیرفت در حالیكه با عبیدالله میانه خوبی نداشت، سرانجام نعمان بن بشیر از كوفه بركنار، و عبیدالله بن زیاد به جای او منصوب گردید یزید نامه ای به ابن زیاد نوشت كه پسر عقیل به كوفه رفته و مردم اطرافش گرد آمده اند با رسیدن این نامه خود را به كوفه برسان و به هر حیله و نیرنگی شده پسر عقیل را به چنگ آور و او را در بند كن یا بكش یا او را از كوفه بیرون كن و السلام و نامه را به وسیله مسلم بن عمرو باهلی همراه ابلاغ حكومت كوفه برای عبیدالله زیاد فرستاد [1] .
[1] اعيان الشيعه ج 1/ ص 589-590 - بحار ج 44/ ص 336 - كامل ج 4/ص 22 - حياة الحسين ج 2 / ص 353 - ارشاد ص 205 طبري ج 7/ ص 239 - انساب الاشراف ج 2 / ص 77.